ادبیات فارسی جورچینی از شعر و نکته در ادبیات فارسی |
|||
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : سودابه صولتی
گفتمش ای یار این دوری برایم مشکل است هجر تو بس چند روزی از برایم ممکن است طاقت من از برای دید رخسارت کم است گرروی از بهر هجرت مرگ با من همدم است گر بیایی بعد مرگم از مزارم بگذری یاد آر،روزی که گفتم عاشقت صبرش کم است صولتی این دست تقدیر را ندانم که چرا با همه محرم ولی با تو چنین نا محرم است یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : سودابه صولتی
ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد ! یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ، تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست ! ماه من غصه چرا !؟! تو مرا داری و من هر شب و روز ، آرزویم ، همه خوشبختی توست ! ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ... ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن وبگو با دل خود ، که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد ... او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ، غرق شادی باشد .... ماه من ! غصه اگر هست ! بگو تا باشد ! معنی خوشبختی ، بودن اندوه است ...! این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین ... ولی از یاد مبر، پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند ، که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟1 چرا !؟! یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : سودابه صولتی
(سارا در آغوش پدر)
شمعتا سحر ای شمع بر بالین من امشب از بهرخدا بیدار باش . رحم کن امشب مرا غمخوار باش . تیرهای غم چنان بر دل نشست ادامه مطلب ... یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : سودابه صولتی
عارفانه عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : سودابه صولتی
گذري در اشعار حسين پناهي ازآجیل سفره عید شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : سودابه صولتی
طبیب درد بیدرمان کدامست رفیق راه بیپایان کدامست پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : سودابه صولتی
رندان ثنايت مي كنند...
اي يار بي زنهار ما رندان ثنايت مي كنند رند تبریزی پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 22:55 :: نويسنده : سودابه صولتی
تقدیم به ... ای که جز آتش قهرت به دل ما نکنی پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 21:46 :: نويسنده : سودابه صولتی
بانوی من
بانوی سبز و آبی هفت آسمان غزل چشمان تو چکانده به رنگین کمان غزل
پیوسته از طنین دعای تو می رسد در خواب نیمه شب به دل شاعران غزل
اعجاز رویش سخن و یک جهان غزل
لالایی تو بارقه ی داستان،غزل
وقتی حکایت غزلی ذکر نام توست حس می شود رسول خدا هم در آن غزل
بانوی سبز و آبی هفت آسمان غزل
تابیده از میان دو انگشتمان غزل
شاعر بیا به انجمن ما بخوان غزل پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : سودابه صولتی
جوانی در اشعار : سعدی :
جوانا ره طاعت امروز گیر که فردا جوانی نیاید ز پیر
قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزش از پی شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم بدانستم اکنون که درباختم
مولوی : زان که خوی بد بگشته ست استوار
مور شهوت شد ز عادت هم چو مار
مار شهوت را بکش در ابتدا
ورنه اینک گشت ما رت اژدها
هر چه اندیشی ، پذیرای فناست آنکه در اندیشه ناید، آن خداست (دفتر دوم 3107) گر نریزی بحر را در کوزه ای چند گنجد قسمت یک روزه ای (ما توان و قدرت شناخت ذات مطلق را نداریم و هر کسی بقدر کوزه وجودی خویش از این دریا نصیبی دارد) این هم یک غزل زیبا رو رو که نه ای عاشق ای زلفک و ای خالک ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|